سفارش تبلیغ
صبا ویژن
  زمستان 1383 - برای دل سنگی تو
آن که از دنیا اندوهناک است ، از قضاى خدا خشمناک است . و آن که از مصیبتى که بدو رسیده گله آرد ، از پروردگار خود شکوه دارد و آن که نزد توانگر رفت و به خاطر مالدارى وى از خود خوارى نشان داد دو ثلث دینش را به باد داد ، و آن که قرآن خواند و مرد و راه به دوزخ برد از کسانى بود که آیات خدا را به فسوس گرفت و افسانه شمرد ، و آن که دلش به دوستى دنیا شیفته است دل وى به سه چیز آن چسبیده است : اندوهى که از او دست بر ندارد ، و حرصى که او را وانگذارد ، و آرزویى که آن را به چنگ نیارد . [نهج البلاغه]
منوی اصلی

[خـانه]

[شناسنامه]

[پست الکترونیــک]

[ورود به بخش مدیریت]

لوگوی وبلاگ
زمستان 1383 - برای دل سنگی تو
بایگانی
دلتنگی
بهار 1384
زمستان 1383
موضوعات

لینک دوستان

لوگوی دوستان



جستجوی وبلاگ
 :جستجو

با سرعتی بی نظیر و باور نکردنی و اعجاب انگیز متن یادداشتهارا کاوایش کنید!

موسیقی وبلاگ
اشتراک در خبرنامه
 
ارسال پیغام خصوصی
یــــاهـو
کل بازدیدهای وبلاگ
29899
بازدیدهای امروز وبلاگ
1
آمار بازدیدکنندگان

[گرفتن کد آمار وبلاگ ]

پارسی بلاگ
www.parsiblog.com

مطالب زیر توسط   آیدین   نوشته شده است!

عنوان متن غزل یکشنبه 83 اسفند 30  ساعت 3:34 عصر

دقیقه ها رفتن و وقت تازه شدن دقیقه هاس

خیلی نمونده که بگن پیر شدنت مبارکه

اما من زجه این قلبمو تو این ثانیه های لب بوم

بلند بلند می شنوم

خدا تنهایی دیگه خیلی آزار دهندس

نه

کشندس

تو که بهترینی ای خدا

جون هر چی عاشق

طاقت ندارم

...


  نظرات شما  ( )

مطالب زیر توسط   آیدین   نوشته شده است!

عنوان متن غزل یکشنبه 83 اسفند 30  ساعت 3:15 صبح

 

من به درماندگی صخره و سنگ , من به آوارگی ابر و نسیم , من به سرگشتگی آهوی دشت ؛

من به تنهائی خود میمانم , من در این شب که بلند است به اندازه حسرت زدگی , گیسوان تو بیادم می آید . تو تماشا کن که بهاری دیگر پاورچین پاورچین از دل تاریکی می گذرد و تو در خوابی و پرستوها خوابند و تو می اندیشی به بهاری دیگر و به یاری دیگر .

حیف اما من و تو دور از هم میپوسیم . غمم از وحشت پوسیدن نیست غمم از زیستن بی تو در این لحظه پر مهر دلهره است . دیگر از من با خاک شدن راهی نیست . از این صحرا از این دریا پر خواهم زد ؛ خواهم مرد . و غم تـــــو , این غم شیرین را با خود خواهم برد


  نظرات شما  ( )

مطالب زیر توسط   آیدین   نوشته شده است!

عنوان متن غزل یکشنبه 83 اسفند 30  ساعت 2:58 صبح

 

امشب از آسمان دیده ی تو

روی شعرم ستاره می بارد

درآغاز بهار در شب کاغذ ها

پنجه هایم جرقه می کارد

شعر دیوانه ی تب آلودم

شرمگین از شیار خواهش ها

پیکرش را دوباره می سوزد

عطش جاودان آتش ها

آری آغاز دوست داشتن است

گرچه پایان راه نا پیداست

من به پایان دگر نیندیشم

که همین دوست داشتن زیباست

از سیاهی چرا هراسیدن

شب پر از قطره های الماس است

آنچه از شب بجای می ماند

عطر خواب آور گل یاس است

دانی از زندگی چه می خواهم

من تو باشم . . . تــو . . . پای تا سر تو

زندگی که هزار باره بود

بار دیگر تــو . . . بار دیگر تو

بس که لبریزم از تو میخواهم

بروم در میان صحراها

سر بسایم به سنگ کوهستان

تن بکوبم به موج دریاها

آری آغاز دوست داشتن است

گرچه پایان راه نا پیداست

من به پایان دگر نیندیشم

که همین دوست داشتن زیباست


  نظرات شما  ( )

مطالب زیر توسط   آیدین   نوشته شده است!

عنوان متن غزل یکشنبه 83 اسفند 30  ساعت 2:53 صبح

بوی باران بوی سبزه  بوی خاک

 

شاخه های شسته باران خورده پاک

 

آسمان ابی و ابر سپید

 

برگهای سبز بید

 

عطر نرگس رقص باد

 

نغمه شوق پرستوهای شاد

 

خلوت گرم کبوترهای مست ....

 

 

نرم نرمک می رسد اینک بهار . خوش به حال روزگار

 

خوش به حال چشمه ها و دشت ها

 

خوش به حال دانه ها و سبزه ها

 

خوش به حال غنچههای نیمه باز

 

خوش به حال دختر میخک که میخندد به ناز

 

خوش به حال جام لبریز از شراب

 

خوش به حال آفتاب

 

 

ای دل من گرچه در این روزگار

 

جامه رنگین نمی پوشی به کام

 

باده رنگین نمی بینی به جام

 

نقل و سبزه در میان سفره نیست

 

جامت از آن میکه می باید تهی است

 

ای دریغ از تو اگر چون گل نرقصی با نسیم

 

ای دریغ از من اگر مستم نسازد آفتاب

 

ای دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار

 

 

گر نکوبی شیشه غم را به سنگ

هفت رنگش می شود هفتاد رنگ

 


  نظرات شما  ( )

مطالب زیر توسط   آیدین   نوشته شده است!

عنوان متن غزل شنبه 83 اسفند 29  ساعت 7:40 عصر

نمیای

نمیخونی

نمینویسی

میام

مینویسم

میمیرم

زنده باش


  نظرات شما  ( )

مطالب زیر توسط   آیدین   نوشته شده است!

عنوان متن غزل شنبه 83 اسفند 29  ساعت 7:13 عصر

چنان در قید مهرت پایبندم ...

.که گویی آهوی سر در کمندم ...

گهی بر درد بی درمان بگریم ..

.گهی بر حال بی سامان بخندم ...

نه مجنونم که دل بر دارم از دوست ...

مده گر عاقلی اینگونه پندم..


  نظرات شما  ( )

مطالب زیر توسط   آیدین   نوشته شده است!

عنوان متن غزل شنبه 83 اسفند 29  ساعت 7:12 عصر

مشت می کوبم بر در 

پنجه میسایم بر پنجره ها

من دچار خفقانم خفقان

من به تنگ امده ام از همه  چیز

بگذارید هواری بکشم

من به دنبال فضایی می گردم

لب بامی

سر جویی

دل صحرایی

که در انجا نفسی تازه کنم

می خواهم فریاد بلندی بکشم

که صدایم به شما هم برسد

من هوارم  را سر خواهم داد

چاره درد مرا باید این داد کند

از شما  خفته چند

چه کسی می اید با من فریاد کند ؟


  نظرات شما  ( )

مطالب زیر توسط   آیدین   نوشته شده است!

عنوان متن غزل شنبه 83 اسفند 29  ساعت 7:11 عصر

مست و تنها

در پی یک نام بی همتا

عشق‌، جزیی از نهان ما

راز، جزیی از زمان ما

نام دل، مست و بی پروا

کام دل، عشق بی همتا .........

در درون خود، به دنبال نهانی

چون زمانی، این نهان را در پی اسرار جانی

سر جان،معطوف عشق بی وجودی

عشق هم،در پرده این بی زبانی

ما همه آشوب را در عشق می بینیم

همچنان، ماوای گل را از پی اشوب می چینیم

وصل ممتد ، بهر این دریای طوفانی ست

ما همه خودخواهی یک شاخه گل را پیش میگیریم .

هر دو سوی این کمان، در غفلت آرامشی ست

فارغ از هر گونه فکر

عاری از هر گونه عقل

این سکوت ترسناک عشق خام است

این همان ارامش دریای طوفانی و دام است

عشق را در منتهای چشم باید دید

عشق را در سرسرای باغ ، باید چید

در نهایت ،

آشوب و آرامش ،به یکجا ختم میگردد

صخره زیبای دل هم در لوای عشق

خاک میگردد

چشم دل باید برای جان گذاشت

زندگی را از برای عشق باید نهاد

ما همه دلداده و دلدار یک ره نیستیم

رهرو یک ره بدیم شه نیستیم

شاه عشق بودن نشان مستی است

مست و بی پروا بباید بود ، که نیستیم

مرد راهیم عشق ما هم زندگی ست

زندگی را لذتی ست، بی وجودش مردگی ست

شاه عشق و رند بی پروای راه

هر زمانی هر نهانی هر مکانی زندگی ست

عشق ، تنهایی ، زندگی

 مستی و بی پروایی و دل مردگی

لذت یک زندگی

لذت یک زندگی


  نظرات شما  ( )

مطالب زیر توسط   آیدین   نوشته شده است!

عنوان متن غزل شنبه 83 اسفند 29  ساعت 7:10 عصر

به هر که دوست می داری بیاموز که

 «عشق از زندگی کردن بهتر است»

 وبه هرکس که دوست تر می داری ، بچشان که 

« دوست داشتن از عشق برتر ».


  نظرات شما  ( )

مطالب زیر توسط   آیدین   نوشته شده است!

عنوان متن غزل شنبه 83 اسفند 29  ساعت 7:4 عصر

این چه استغناست یارب این چه قادر حکمت است
کین همه زخم نهان هست و مجال آه نیست
چیست آن سقف بلند ساده بسیار نقش
زین معما هیچ دانا در جهان آگاه نیست
هر چه هست از قامت ناصاف بی اندام ماست
ورنه تکلیف تو بر ی کس کوتاه نیست


  نظرات شما  ( )

   1   2      >
 

Powered by : پارسی بلاگ
Template Designed By : MehDJ