مطالب زیر توسط آیدین نوشته
شده است!
غزل
|
چهارشنبه 84 فروردین 31 ساعت 1:47 صبح |
ای سایه که مه بر سر دیوار نشاندی
بر گو که نگارم به کجا رفت ؟
با عشق که پرواز نمود؟
گو به کجا رفت؟
ای سایه که هر جا به کنارم بنشینی
گو تا که بدانم که چه بودست گناهم
گو چیست که مستوجب این رنج و عذابم
گو چیست گناهم ؟
خاموش نشستی به کجا می نگری تو
ای سایه ی خود جوش
ای درد فراموش
گو از که بپرسم
که یار سحرم کوش؟
ای سایه ی مدهوش
این درد چه بودست
که بر جان بنهادند
این مردم نا لایق بیهوش
ای سایه سکوت از چه گزیدی؟
تو راز و نیازم
گریه هایم
نشنیدی؟
ای سایه بگو باز بگو تا که بفهمم
یارم به کجا رفت؟
با عشق که پرواز نمود ؟
سوی کجا رفت؟
من هر چه که نازید نیازش بنمودم
جان خود دست گرفته
به فدایش بنمودم
گو بهر چه آمد ؟
جان برد
ولیکن به کجا رفت؟
گو ، باز بگو ،
گو که چرا رفت ؟
آه
یارم به کجا رفت ؟
|
 |
نظرات شما ( ) |
|
|