مطالب زیر توسط آیدین نوشته
شده است!
غزل
|
سه شنبه 83 اسفند 25 ساعت 4:6 صبح |
مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی
پر کن قدح که بی می مجلس ندارد آبی
من میهمان چشمهای تو بوده ام غزل ! شب ها که آب می چکد از چشمهای من ... تویی برابر من یا خیال در نظرم ... چه شیرینی مستی آوری است در نکتار خوابهای شما غزل!
باز می گویم : شما را خواسته ام غزل و حالا انصاف نیست که از من دریغ شوید ....
نمی دانم عطش چیست که همه می گویند : آب ! خود آب هم می گوید آب ! سبحانه سبحانه سبحانه
|
 |
نظرات شما ( ) |
|
|